به گزارش همشهری آنلاین، حالا این هنر برای سعید سعیدیفر به منبع درآمد و راهی برای امرار معاش تبدیل شده است.
آغاز راه با فراخوان نقاشی
سعید سعیدیفر متولد سال ۱۳۵۶ در شهر ایلام است. «علاقهام به نقاشی بازمیگردد به دوران مدرسه. یادم میآید در دوران ابتدایی یک نقاشی کشیدم که معلمم باورش نمیشد کار من باشد». او هر سال که میگذشت، علاقهاش به این هنر بیشتر میشد تا جایی که بالاخره به عنوان اصلیترین دلمشغولی زندگیاش به آن نگاه کرد، البته در این میان عموی سعید او را خیلی تشویق کرد تا علاقهاش را دنبال کند.
او از اولین جشنوارهای که باعث شد جدیتر وارد عرصه هنر شود برایمان میگوید: «دوره راهنمایی بودم که از طرف مدرسه فراخوانی داده شد که در آن دانشآموزان میتوانستند در یک جشنواره هنری شرکت کنند. وقتی این خبر را شنیدم خیلی خوشحال شدم و تصمیم گرفتم من هم شرکت کنم». سعید تمام پسانداز خود را برداشت و با آن یک بوم نقاشی و رنگ روغن خرید. او در آن جشنواره با تصویری که کشید موفق شد مقام دومی را از آن خود کند و همین بهانهای شد تا پای سعید به جشنوارههای دیگر باز شود.
اولین چهره، چهره پدرم بود
به گفته سعیدیفر آن زمان کلاسهای آموزشی به شکل امروز وجود نداشت و اگر هم بود تعدادشان بسیار کم بود. به همین خاطر او تصمیم گرفت با اتکا به تواناییهای خودش کارش را شروع کند. «خیلی از اوقات از کتابهای هنریار استفاده میکردم و گاهی برای تهیه کتابهای مورد علاقهام مجبور میشدم به شهرهای دیگر یا تهران سفر کنم». به همین خاطر او بیشتر پساندازهای خود را صرف خرید کتابهای هنری یا ابزار هنری میکرد. اما همه این سختیها نتیجهبخش بود چراکه سعیدیفر در دوره دبیرستان موفق شد نقاشی چهره که خیلی سخت بود را با تمرین زیاد یاد بگیرد.
«یادم هست اولین چهرهای که نقاشی کردم چهره پدرم بود. وقتی این نقاشی را به پدرم نشان دادم او لبخندی زد و گفت با اینکه زیاد شبیه خودم نیست اما خوشحالم که جرأت کشیدن چهره را داشتی». همین دلگرمیها بود که باعث شد سعید با تلاش بیشتری راهش را ادامه بدهد. «من در کنار نقاشی مداوم چهره، طبیعت هم میکشیدم و در نهایت سال ۷۳ پس از گرفتن دیپلمم موفق شدم یک مغازه باز کنم». مغازهای که در آن سعید هم خطاطی میکرد و هم تابلو میکشید. حتی او برای آموزش این دو هنر شاگرد هم گرفت.
از نقاشی تا قلمزنی
اما کار سعیدیفر به همین جا ختم نشد. چراکه او در کارش به جایی رسید که توانست به عنوان مربی طراح در سال ۷۵ در آموزشگاههای هنر که تازه در شهرشان راه افتاده بود تدریس کند.
هنر نقاشی در دوران سربازی هم به کمک سعیدیفر آمد و او در این دوران در عقیدتی سیاسی پادگان به کارهای هنری میپرداخت. «وقتی خدمتم تمام شد دوباره مغازهام را راه انداختم اما اینبار با تجربیات تازهای که به دست آورده بودم در کنار خطاطی و نقاشی وارد حوزه قلمزنی هم شدم، کاری که از نوجوانی به آن علاقه پیدا کرده بودم و گرچه اوایل کار زیاد موفق نبودم اما کمکم قلمزنی را هم یاد گرفتم».
قلمزنی روی قنداق اسلحه
قلمزنی فرصتی را برای هنرمند ایلامی ایجاد کرد که او وارد مسیر جدیدی در زندگیاش بشود. کار جالبی که او انجام میداد و نظر خیلیها را به خود جلب کرد قلمزنی روی قنداقهای چوبی اسلحههای شکاری است. او در این باره میگوید: «من از بچگی با اسلحه آشنایی داشتم چراکه پدرم یکی از شکارچیان خبره ایلام به حساب میآید. به همین خاطر شناخت خوبی نسبت به اسلحه و کار کردن با آن داشتم. اکثر اسلحههای شکاری از اروپا وارد ایران میشد و چیزی که روی این اسلحهها توجهم را به خودش جلب میکرد طرحهای قلمزنی شدهای بود که با دستگاههای مخصوص روی اسلحهها طراحی شده بود».
به گفته این هنرمند ایلامی، این قلمزنیها باعث شده بود زیبایی اسلحه دو چندان شود و او همیشه آرزو داشت یک روز بتواند روی اسلحه قلمزنی کند، البته زیاد طول نکشید که این رویا تبدیل به واقعیت شد. آقا سعید درباره اولین قلمزنی روی یک اسلحه شکاری میگوید: «من خودم مجوز حمل یک اسلحه شکاری را دارم و گاهی که با دوستانم برای شکار میرویم آن را با خود میبرم، اولین طرح قلمزنیام را روی اسلحه شکاری خودم انجام دادم تا اگر خراب شد نگران نشوم».
اما پایان کار بسیار دیدنی بود. چراکه وقتی سعید کارش را به دوستان خود نشان داد آنها حسابی متعجب شدند و باورشان نمیشد که کار سعید باشد. «من حتی یک بار تصویر یک قوچ را روی قنداق یک اسلحه قلمزنی کردم که درست مشابه نمونه خارجی آن شده بود».
بدون مجوز هرگز
سعیدیفر خیلی سریع توانست طراحی روی قنداق و حتی بدنه فلزی اسلحههای شکاری را یاد بگیرد تا جایی که امروز در شهرشان اسم و رسمی برای خودش به هم زده است. «به پیشنهاد یکی از دوستانم تصمیم گرفتم مجوز تعمیر اسلحههای شکاری را بگیرم تا بتوانم هم تعمیرات را انجام بدهم و هم به کار طراحی بپردازم. گرفتن مجوز برایم خیلی سخت بود و حدود دو سالی طول کشید اما یک اتفاق جالب هم برایم در این میان رخ داد، چراکه مسئولانی که کار صدور مجوز را انجام میدادند متوجه شدند که من میتوانم روی بدنه اسلحهها طراحی کنم. به همین خاطر از من دعوت به کار کردند تا روی اسلحههای آنها طراحی کنم و این برای من خیلی دلگرمکننده بود».
حالا چندین سال است که سعیدیفر با مجوزی که گرفته هم کارهای تعمیر اسلحههای شکاری را انجام میدهد و هم روی اسلحه قلمزنی میکند. البته او تنها برای کسانی این کار را میکند که دارای مجوز هستند.
«یک بار فردی یک اسلحه شکاری برای طراحی پیش من آورد و از من خواست تا تصویر سر شیر را برایش روی قنداق اسلحه قلمزنی کنم اما وقتی از او مجوز خواستم متوجه شدم آن مرد مجوز ندارد. به هین خاطر قبول نکردم و وقتی آن مرد دید که من این کار را انجام نمیدهم پول زیادی را جلوی من گذاشت تا کوتاه بیایم اما من باز هم کارش را قبول نکردم».
سعیدیفر خاطرات خوش زیادی از کارش دارد اما بهترین خاطره او مربوط به زمانی میشود که فهمید آوازه مهارتش در قلمزنی تا استانهای دیگر هم رفته است، نشانهاش هم این بود که خیلیها از استانهای دیگر برای طراحی پیش او میآمدند.
منبع: سرنخ هفتهنامهحوادثوشگفتیها - اسفند ۱۳۹۱
نظر شما